مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
من همانم که شبی گم کرد راه چاره را روشـنم کن تا نبـیـنم نفـس آتش پاره را دل سیـاهی کار دسـتم داده اما دلخـوشم لطف تو وقتی طلا کرده ست سنگ خاره را در مدارت مشتریها رفت و آمد می کنند پـرتو لطفت گرفـته دست هر سـیّاره را بیبرات کربلا غرق است کشتیهای من اشک ها را دیدهای یا موج تخته پاره را زیـر ایـوان طلایت سـالـها مـسـتـأجـرم گرچه صاحبخانه میخواهی من آواره را میزند هر چهارشنبه نبض من پرپر ولی صبح رستاخیز من روزی ست که نقاره را… |